صدا و سیما را از انحصار در آوریم!
پس از سخنان رهبر انقلاب در جمع نمایندگان مجلس خبرگان، با هشدار ایشان نسبت به وضعیت فرهنگی کشور، برخی مسئولان و سپس صداو سیما به صورتی فرافکنانه و شعارگونه به ضرورت پیگیری دغدغه های ایشان در این زمینه، تاکیدنمودند. غافل از آن که نه با خواهش و تمنا و نه با دستور، وضعیت فرهنگیروی بهبودی نخواهد دید.
باید دید اشکال کار دقیقاً کجاست و به حل مشکل پرداخت. این نوشتار بر آن است تا با ذکر برخی آثار انحصاری بودن صداوسیما در دست حاکمیت و نبود کانال های خصوصی و رقابت در عرصه رسانه ی موثر فرهنگی، یعنی تلویزیون و رادیو به ارایه راه حلی جهت بهبود عملکردحاکمیت در زمینه فرهنگ بپردازد.
همانگونه که در بخش اقتصادی، ضرورتافزایش تولید،کاهش بیکاری، افزایش بهره وری و ... بدون اصلاح زیر ساخت آن وابلاغ سیاست های کلی اصل 44 که به کاهش دخالت دولت و از بین بردن حضورانحصاری دولت در معادن و کارخانجات و صنایع بزرگ می انجامد، شعاری تو خالی بود و حاکمیت پس از گذشت 3دهه از انقلاب دریافت طراحان قانون اساسی، به رغمنیت خیر خواهانه شان، ظاهراً از مضار دخالت دولت و انحصار چندان آگاهینداشته اند. لذا بدون آن که به رفراندوم جهت تغییر این بخش از قانون اساسی نیاز باشد، در چارچوب اختیارات رهبری به نحوی اصل 44 را اصلاح نمود کهانحصار دولتی در صنایع بزرگ و معادن از بین برود و بخش خصوصی به عنوان رقیب پا به این عرصه گذارد. این یعنی آماده ساختن زیر ساخت جهت بهبود وضعیت اقتصادی.
در عرصه ی فرهنگ هم تا زمانی که صداوسیما به عنوان موثرترین ابزار در دست حاکمیت جهت بهبود وضعیت فرهنگی، بی رقیب باشد واحساس کند هر غذایی به دست مردم دهد، مجبورند مصرف کنند، تا زمانی که حاکمیت به این نتیجه نرسیده که انحصار همان گونه که در اقتصاد به ناکارامدی می انجامد، در فرهنگ هم صداوسیمای دولتی تنبل، پرهزینه، پرادعا و کم تاثیرمی شود، بهبود وضعیت فرهنگی، شعاری دست نیافتنی است.
حاکمیت همانگونه که به مدیر مسئول یک روزنامه مجوز می دهد و سعی می نماید از تولیدفرهنگی آن روزنامه تحت نظارت و اشراف خودش برای بهبود فرهنگ کمک بگیرد،باید به یک فرد و یا مجموعه که دارای صلاحیت است و خواهان شبکه خصوصی،اعتماد کند و مجوز دهد و خود به نظارت بر حسن عملکرد آن شبکه تلوزیونی بپردازد. در این صورت است که صدا وسیمای دولتی در کنار رقبای خود از بخش خصوصی به جذب مخاطب بیشتر و فعالیت موثرتر خواهد پرداخت. این تحرک،صداوسیمای کنونی را که بیش از حد فربه شده و با امراض مختلفی دست به گریباناست به موجودی متناسب و جذاب تبدیل خواهد نمود.
شاید در دهه هایاول انقلاب عدم وجود اقتدار کافی برای حاکمیت، اقتضا می نمود تا تربیت نیروی کافی در عرصه فرهنگ و بلوغ و رشد حاکمیت، مدت زمانی این ابزار فرهنگی منحصراً در دست حاکمیت باشد، اما فی الحال به نظر می رسد حاکمیت از طرفیمی خواهد در رسانه دیداری و شنیداری صداوسیما آن گونه که خودش می خواهد،عمل کند. که خیلی از اوقات درست نیست؛ لذا به تمرکز گرایی و حفظ انحصاررسانه صداوسیما در دست خود استمرار می بخشد و از طرفی از ناکارامدی صداوسیمای تحت سیطره اش در مواجهه با نابسامانی های فرهنگی نظیر؛ دین گریزی، دروغ گویی، ریاکاری، بی عفتی و کاهش اعتماد به حاکمان ... را بهوضوح حس می کند.
اگر می خواهیم مشکلات فرهنگی کمتر شود، اجازه دهیماز انرژی و توان فرهنگی همه ی مردم با سلایق سیاسی شان استفاده شود. بایدبه استعداد فرهنگی کسانی که نمی خواهند ما را تقدیس کنند هم، اجازه شکوفایی بدهیم تا در جهت رفع مشکلات فرهنگی جامعه نقش ایفا کنند. باید قدرت راامانتی بدانیم که در مسیر بهبود وضعیت جامعه هزینه می شود. اگر چه در مسیرتقویت منافع ما و دوستانمان نباشد.
باید اجازه حضور بخش خصوصی در فرهنگ سازی و اداره ی شبکه های خصوصی رادیو و تلویزیون را تحت نظارت قانون بدهیم.
محمدحسن حائری شیرازی، 5 اردیبهشت 93
به نقل ازسایت الف