فرهنگ ایرانی مرزبندی مذهبی را بر نمیتابد
به اختلافات مذهبی در ایران دامن نزنید
سوال این است که علمای مذهبی تا چه زمان باید بر سر این اختلافات هزینه کنند و چرا همه مذاهب اسلامی اصیل، با وجود شباهتهای عقیدتی نود و پنج درصدی بر سر موضوعات دیگر اینچنین به اختلافات دامن میزنند.
گروه مقالات: مطالعه تاریخ باستان و تاریخ بعد از اسلام ایران و بررسی مو شکافانه آن بدون تعصب قومی، ملی و مذهبی، نکات در خوری را برای هدایت آتی این کشور مشخص میسازد، نکاتی که درس نگرفتن از آنها پیامدهایی مشابه را برای کشور رقم خواهد زد. واقعیت این است که بسیاری از حوادث تاریخی در حال تکرار هستند، این تکرار ناشی از اشتباهات مشابه نسلهای بشری است و ملتهایی در این راه موفق بوده اند که بدون تعصب به گذشته، عقیده و تاریخ و کشور خود، درصدد بکارگیری تجربه دیگران، نقد خود و اصلاح برآمده اند.
بررسی جنگهای غزنویان، سلجوقیان، صفویان و سایر سلسله پادشاهی آن قرون نشان از گستردگی جنگها بر اساس عقاید دارد. از زمان یورش اسکندر به ایران، ایرانیان همواره درصدد جنگ برای استقلال و بازگشت دوباره صلح و حکومتی سراسری به این قلمرو گسترده بودند و لازمه چنین اتحادی نیز استفاده از عقیده و مذهب با رویکرد ملی گرایی بود. ساسانیان با استفاده از این شگرد مذهبی اولین حکومتی بودند که با ساختار موبدان - پادشاهان موفق به اتحاد مجدد ایران و درهم شکستن سلطه وارثان اسکندر شدند، حکومتی که سازوکار بیش از حد طبقاتی آن، آن را در مقابل سپاهیان مسلمان خلع سلاح نمود.
پس از اسلام نیز ملی گرایان بسیاری با ایجاد تمایز در عقاید مسلمانان ایرانی سعی در اتحاد مجدد آنها و استقلال ایران از حکومت بغداد نمودند که نمونه بارز آن اسماعیلیان میباشند. خواجه نظام الملک در سیاست الملوک به خوبی به این موضوع اشاره دارد، در حالیکه شخص ایشان ضمن توجه به اقتدار امپراطوری ایرانی سلاجقه، همچنان بغداد و خلفای اسلامی را مورد تکریم قرار میدهد، در مقابل اسماعیلیه با تقویت روحیه ملی گرایی درصدد تقویت زبان فارسی و مبارزه با خلفا بر میآید و در این راه از عقیده و مذهب اسماعیلیه علیه شافعی بهره میگیرد.
آنچه در حکومتهای پس از اسلام مشهود است همین اختلاف عقاید و مذهب میان آنهاست به گونه ای که حکومتهای کوچک و محلی مسلمان علوی همواره با سلاطین مسلمان شافعی و مالکی در منازعه بودند. خواجه نظام الملک که با تدبیر ایشان قدرتمندترین امپراطوری پس از اسلام در ایران شکل میگیرد، سلطان سلجوقی را به جنگ با کفار تشویق میکند و قتل هزاران هندو به این بهانه یکی از کارنامه های این حکومتهاست. درگیری اسماعیلیه و خواجه نظام نیز همواره در طول دوران وزارتش وجود داشت تا اینکه سر خود را در این نزاع بر باد داد و ترور شد.
تنها حکومتی که اصراری بر وجود مذهبی خاص در ایران نداشت، نادرشاه افشار بود، اگر چه خود فارق از عقاید مذهبی همواره به بزرگان دینی و امامان تشیع احترام ویژه داشت. بررسی مذهبی جنگهای صلیبی نیز خالی از لطف نیست، در کتب مسیحیان میخوانیم که چگونه کشیشان مردم را به رستگاری و شهادت با آزادسازی فلسطین از دست پادشاهان مسلمان فرا میخواندند و در تاریخ پادشاهان فاطمی نیز از رشادت و شهادت سربازان در این راه یاد میشود.
مسئله اینجاست که هر دو در راه عقیده و مذهب خود میجنگند و به حقانیت آن ایمان دارند و در این راه نیز به شهادت میرسند. فلسطینی
آیا آتش و خون در عراق، لبنان، سوریه و پاکستان برای ننگ مسلمانان بس نیست؟
که در نهایت در دست یهودیان افتاد و جالب اینجاست که خونریزیهای یهودیان علیه مسلمانان فلسطینی نیز بر اساس عقایدی باطل و خرافی است که به دین مرتبط شده ولی ساخته ذهنیات بشری است.
این موارد تاریخی گفته شد تا به موردی که چند صباحی است در رسانه های ایران رخنه یافته است، بپردازیم. موضوعی که در این گیرودار مشکلات اقتصادی مردم، شاید مردم کمتر به آن توجه کنند. سخنانی که از جانب علمای گرامی ما در خصوص نگرانی از افزایش جمعیت سنی مذهب کشور به میان آمده است و متاسفانه پاسخهایی که از سمت علمای برادران اهل تسنن داده شد. ظاهرا همه ما فراموش نموده ایم که دین در همه کتب آسمانی یکی است و آن دین ابراهیم است و مردم و نسل جدید نیز کمتر به اختلافات عقیده ای و تاریخی در مراودات یکدیگر توجه دارند، پس چرا مجدد باید این آتش را روشن نمود؟
در جایی که مردم ایران، افغانستان، تاجیکستان، پاکستان، ارمنستان، عراق و حتی ترکیه و ترکمنستان از نظر ریشه زبان، ملیت،فرهنگ و آداب ملی در یک گروه و زمره اند و مردم سیستان و بلوچستان از ایرانیان باستان هستند که پادشاهان اسطوره ای شاهنامه و رستم پهلوان از آنجا سر برآورده اند، چرا باید این یکسانی و تشابه عظیم در کنار موضوعاتی که در سطح مردم اصلا مطرح نیست و دامن زدن به اختلافات مذهبی و قومی، نادیده گرفته شود و اتحاد منطقه ای که میتواند میان این کشورها به یک قدرت عظیم و ثروت عظیم تبدیل شود، با فریب قدرتهای بزرگ به خانمانسوزی و خونریزی و جنگ مسلمان علیه مسلمان تبدیل شود.
آیا نسل اقبالها و سید جمالها نابود شده است؟ اگر چه نسل جدید این کشورها فرهیخته تر از آن هستند که این اختلافات را در نظر گیرند و در هم آمیختگی قومی و مذهبی در نسلهای آینده این کشورها به خوبی دیده میشود، که شاهد آن ازدواج اقوام مختلف با یکدیگر و همچنین ازدواجهای بین مذاهب و ادیان میباشد، در هم آمیختگی که شاید در چند دهه آتی یک ملت همگون و متحد را در آسیای میانه به وجود آورد، ملتی که بیش از آنچه در آنها اختلاف مشهود باشد، یکسانی و یکرنگی مشهود است.
سوال این است که علمای مذهبی تا چه زمان باید بر سر این اختلافات هزینه کنند و چرا همه مذاهب اسلامی اصیل، با وجود شباهتهای عقیدتی نود و پنج درصدی بر سر موضوعات دیگر اینچنین به اختلافات دامن میزنند. حتی اگر افزایش جمعیت برادران مسلمان ما، از نظر امنیتی مهم است، آیا نباید این موارد در جلساتی محرمانه و با حضور مسئولین رده بالای کشور مطرح گردد و به سطح جامعه ای که در آن مسلمان و غیر مسلمان به خوبی با یکدیگر زندگی میکنند کشیده نشود؟
آیا آتش و خون در عراق، لبنان، سوریه و پاکستان برای ننگ مسلمانان بس نیست؟ آتش و خونی که با وجود قانون واحد قابل حل است و فروکش خواهد کرد. در جاییکه اخلاق و قوانین اخلاقی در همه ادیان یکی است و به استدلال کتب دینی و حتی قرآن دین از نظر خداوند متعال یکی است و آن دین حنیف ابراهیم است و بسیاری از سازوکارهای دینی و سلسله مراتبهای مذهبی محصول دست بشر است، چرا باید همچنان در جوامع بشری شاهد کشتار و اختلاف انسانها بر سر عقیده باشیم؟
آیا زمان آن نرسیده است که همه علمای مذاهب و ادیان بنشینند و در محیطی علمی اختلافات خود را مطرح نمایند و جامعه و مردم را از این اختلافات مصون بدارند؟ فراموش نکنیم که پیامبران برای بهبود زندگی بشری آمدند، زندگی که در آن عزت و احترام و عشق ورزیدن به یکدیگر در عین رفاه مادی وجود داشته باشد.
کد مطلب : 43134
نویسنده :عطا افشاریان
به نقل ازسایت بهارنیوز