آیا واقعاً اینترنت خانواده را نابود کرده؟
مولف : الکس کروتوسکی
مترجم : نجمه رمضانی
محققانی که از دورانِ پیش ازاینترنت، روی موضوع خانواده کار میکردند، پیش از این میگفتند که با رشدفردگرایی، زندگی خانوادگی رو به ضعف میرود. قبل از آمدن ایمیل، پیامکهایدائمی و فیسبوک، روند رو به رشدِ طلاق آغاز شد. آنوقتها خانوادههاوعدههای غذایی کمتری در کنار هم میخوردند. این مکر بزرگترهای عصر مدرناست که انگشت اتهام را سمتِ فناوریای بگیرند که آن را درک نمیکنند و درنتیجه آن را مسئول رفتارهای نسل نو میدانند، رفتارهایی که نمیتوانندکنترلش کنند.
گاردین — ما محکوم به شکستیمرفقا. همانجور که نشستهاید و دارید به خاطرِ پرخوریهای روزِ تعطیل آروغمیزنید و توی فیسبوک استتوس جدید میگذارید و متعجبانه مادربزرگتان رانگاه میکنید که میخواهد با کینکت1 رکوردِ شخصیاش را بزند و جِین کوچولوهم مدام آیپد جدیدش را توی چشمتان میکند. جامع? ما در حال فروپاشی است. درمرکز این سقوط، مقدسترین واحد اجتماعی یعنی خانواده دارد زوال مییابد. وشما- بله شما- هم مسئول آنید
.
چرا؟ زیرا با روابطی که رویاینترنت با دوستان و آشنایانتان برقرار کردهاید، فعالانه با متهمی جانیهمدست شدهاید، متهمی که به شکلی نظاممند توازن اجتماعیِ متزلزلی را بر هممیزند که نقط? تمایز ما از انسانهای اولیه است. یک تیتر دیوانهوارمیگفت «اینترنت موجب مرگ میشود»، دیگری هم اینطور بود: «اینترنتبچههایمان را معتاد کُدها کرده!» شما همانجا نشستهاید، توییت میکنید وخبر ندارید که آن فلوتزنِ افسونگر2 دارد میآید تا خانوادهتان را بفرستدقعرِ دره.
خدایا، بس کنید. افول خانواد?سنتی از همان زمانی مطرح بود که قابیلِ روانی به خاطر ارث پدری برادرش،هابیل، را کشت و هملت، نخستین نمون? افراطی آدمهای احساساتی، با کینه وسردی روی صحنه به مادرش زخم زبان زد که پدرش را او مسموم کرده. در 60 سالگذشته، نقش آن فلوتزن را جیمز دینِ3 گروه بیتلز، با موهای وزوزی و نوجوانیهمیشگیاش، جیمی پیج4 هوسران، ماریو5، قارچخورِ خیکی و مریلین منسونِ6شیطانپرست بازی کردهاند. حالا که به قرن بیستویک رسیدهایم، آن فلوتزنشده است دانشجوی بدشناسِ ترکتحصیلی هاروارد یعنی مارک زاکربرگ. بگوییدکجایش بد است؛ راستش را بخواهید، من که فکر میکنم وضعمان خیلی هم خوب است.
محققانی که از دورانِ پیش ازاینترنت، روی موضوع خانواده کار میکردند، پیش از این میگفتند که با رشدفردگرایی، زندگی خانوادگی رو به ضعف میرود. قبل از آمدن ایمیل، پیامکهایدائمی و فیسبوک، روند رو به رشدِ طلاق آغاز شد. آنوقتها خانوادههاوعدههای غذایی کمتری در کنار هم میخوردند. این مکر بزرگترهای عصر مدرناست که انگشت اتهام را سمتِ فناوریای بگیرند که آن را درک نمیکنند و درنتیجه آن را مسئول رفتارهای نسل نو میدانند، رفتارهایی که نمیتوانندکنترلش کنند.
صدای اعتراضتان را میشنوم: «آخه، آخه، آخه، پس بچهها چی؟ اونها تو اینترنت کارهای بد یاد میگیرن!» درست است اما قبلاً هم توی خیابان ول میگشتند و آنجا هم کارهای بد یادمیگرفتند. حالا که ما این قدر در زندگی واقعی از یکدیگر میترسیم که درخان? بغلی را نمیزنیم تا یک فنجان شکر بگیریم، نکند طرف تفنگ داشته باشدیا بچهباز باشد، اینترنت تنها راه ماست برای بیرون رفتن از قفسهایطلاکاریشدهمان و در مقایسه با بقی? نقشههای فرار، روش خیلی مناسبی هممحسوب میشود.
اینترنت خانواده را از بیننمیبرد؛ اگر هم کاری کند، نجات خانواده است. ما در دنیایی زندگی میکنیمکه به شکل فزایندهای گذرا است، دنیایی که نیاز به گذران زندگی، در هم?کشورها، مهاجرت دستجمعی افراد به مراکز شهری را افزایش داده است. بچههااز والدین خود جدا شدهاند، خواهر و برادرها از هم دور افتادهاند ولیاینترنت ابزارهایی به ما میدهد که ارتباط را آسان میکنند .
من در بریتانیا زندگی میکنم وتقریباً بدون هیچ هزینهای با مادرم در هند و پدرم در لویزیانا ارتباطدارم. مامان مطالبمرا در تویتر و فلیکر دنبال میکند و احتمالاً حالا بهتراز هر زمان دیگری در دوران بزرگسالیام، مرا میشناسد.
جان7 از خوانندگان این ستون استکه کارش باعث شده از فرزندانش جدا شود، آنها پنج تا نه سالهاند، اما شبییک ساعت قبل از خواب، جان با اسکایپ برایشان کتاب میخواند، با آنها بازیمیکند و به گردش میرود. جان میگوید: «سالها پیش در جایی خواندم کهپدری با استفاده از تخته برچسبی و خدمات پستی با پسرش شطرنج بازی میکرد. این یعنی خلاقیت. من و همسرم توی سایت کلاب پنگوئن8 حساب مشترکی داریم وکلب? یخیمان، جایی خودمانی است و آن را بهروز میکنیم تا بچهها هروقتمیخواهند از آن دیدن کنند.»
چیز جدیدی نیست؛ در گزارش گروهاینترنت و زندگی آمریکاییها در موسس? پیو9 در سال 2008 نتیجهگیری شد: «فناوری، صورتهای جدیدی از ارتباط خانوادگی را ممکن ساخته که حول محورارتباطات تلفنِ همراه و تجربیات اینترنتیِ مشترک بنا شدهاند.»
نزدیکیای که اینترنت آن راتسهیل کرده و جان توصیفش کرد، جایگزین ارتباط چهره به چهره نمیشود، برایمثال، آنطور که پسر نهسال? او، جاش10، میگوید، نمیشود «همدیگر را بغلکرد» اما از بسیاری جهات از هیچی بهتر است؛ مثلاً از آن جهت که شبکهایجهانی را ایجاد کرده، بسیار بهتر است. گزارشهایی داریم که بعضیها از طریقشبکههای اجتماعی، خانوادهشان را بعدِ مدتها پیدا کردهاند، اتفاقی کهبرای یکی از دوستانم رخ داد. پس از سالها تلاش بینتیجه برای یافتن خواهریا برادرش به روشهای سنتی، او و خواهرش، رَدی را که در فیسبوک از خود برجا گذاشته بودند دنبال کردند. بعد از کمی سوال و جواب و جستجو، برای اولینبار در زندگیشان به یکدیگر رسیدند.
تمام آنچه دربارهاش سخن گفتمبر مبنای توصیفی بسیار سنتی از «خانواده» است: خواهر و برادرها، بچهها،والدین. اما جنس خانواد? قرن بیستویکمی با نسلهای پیشین تفاوتهای فراواندارد. نیک هِنری11 مدیر جشنوار? هفت? خانواد? ملی است. جشنوارهای کهاخیراً ایجاد شده، او خانواد? مدرن را اینطوری توصیف میکند «بسیارمنعطفتر از قبل است: افراد بسیار نزدیک به شما را هم در بر میگیرد، کسانیکه در زمانها و تصمیمات دشوار حمایتتان میکنند».
کلیسای خانوادگیِ بزرگتر، کهدولتها و اغلب سیاستدانان آن را نمیشناسند، بیشک در ارتباطات آنلاینحمایت میشود. گزارش دیگری از پیو دربار? سال 2009، تمام منابع و مآخذی راکه عمق و گستر? ارتباطات آنلاین را توصیف میکنند، مرور میکند، ارتباطاتیکه خارج از گروههای خانوادگی صورت میگیرند؛ این گزارش شرح میدهد کهفناوریهای جدید بیش از آن که افراد را به انزوا تشویق کنند، میان آنهانوعی اتحاد اجتماعی ایجاد میکنند که شبیهِ خانواده است.
فناوری وب به خودی خود پایههاینهاد خانواده را متزلزل نکرده است. قرنهاست که بدون این فناوری این اتفاقدر حال وقوع است. ظاهراً تنها اتفاقی که میافتد این است که فعالیتآنلاینِ ما دارد این الگوی نگرانکننده را به عقب باز میگرداند. پس ادامهدهید، آن فیلم مامان بزرگ را وقتی دارد با ایکسباکس بازی میکند، روییوتیوب بگذارید. شاید حالا به این خاطر ازتان تشکر نکند، اما عمو باب12، کهدر فلان دهکد? انگلیس میان برفها زندگی میکند، حتماً تا آخر عمر کارتانرا تحسین خواهد کرد.